شنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۳

سمعك

فلز آلومينيوم داري تركيباتي انعطاف پذير است كه به صورت سنگ معدن يافت ميشود

۷ بازديد

Electrophysiolgoic Tests  :

الكترونيستاگموگرافي(ENG:Electronystagmography ) :

 ENG يكي ازروشهاي تشخيصي نورواتولوژيك است كه به بررسي علل سرگيجه واختلال تعادل مي پردازد .ازجمله قابليتهايENGثبت همزمان نيستاگموس است .نيستاگموس حركات منظم و نوساني  چشم ها ست كه بطور غير ارادي  رخ مي دهد . همچنانكه  علا مت  خارجي يك بيماري عفوني تب مي باشد، ‌علا مت خارجي يك سرگيجه واقعي نيستاگموس است.  نيستاگموس هم بصورت فيزيولوژيك و هم بصورت پاتولوژيك ميتواند بروز كند.

ENG قابليت انجام آزمونهاي زير را دارد:

بررسي ضايعات مركزي ياtests   : Oculo - motorنتايج طبيعي اين تستهادرآسيب وستيبولارمحيطي ونتايج غيرطبيعي درضايعات ساقهء مغزو مخچه مشاهده مي شود.

بررسي ضايعات محيطي يا vestibular tests : نتايج سمعك غيرطبيعي درآسيب وستيبولارمحيطي و پاسخهاي طبيعي درضايعات ساقهء مغزو مخچه مشاهده مي شود

انجام موفقيت آميز توانبخشي وستيبول توسط اديولوژيست ، منوط به تشخيص صحيح ودقيق محل ضايعه ، شناسايي نوع، ويژگي وجهت نيستاگموس مي باشد.طبق بررسي درضايعات وستيبولار محيطي ،90% افراد بايك جلسه توانبخشي،98% افراد بادوتا سه جلسه توانبخشي بهبود مي يابند وتنها 2% ازافراد پاسخ مناسبي به اينگونه درمان نشان نمي دهند.

اتوآكوستيك ايميشن((OAE :

اين آزمون جهت مطالعهء عملكردسلولهاي مويي شنوايي (Outer &Inner hair cells) حلزون گوش داخلي قابل استفاده است.كاربردآن درمواردزير مي باشد: بيماريابي شنوايي (نوزادان،كودكان ،معلولين ذهني  )- افتراق كم شنوايي حسي)بيماري منير،كم شنوايي ناگهاني) ازعصبي ) (Auditory neuropathy -   و كشف تمارض

   اتوآكوستيك ايميشن به  دونوع تقسيم بندي مي شود:

1-Evoked Transient OAE(TEOAE): وجودآن نشان ميدهد كه درشدت صوتي 20تا40دسي بل ويا بهتر عملكردحلزون گوش داخلي درمحدودهء طبيعي قرار داردو براي بررسي محدودۀ Low frequencyحلزون استفاده مي شود.

2-Distortion product OAE(DPOAE): براي بررسي محدودهء High frequencyحلزون استفاده مي شود .بااستفاده ازDPOAEتشخيص زودهنگام اديوگرامهاي غيرطبيعي امكان پذير است.

پاسخهاي برانگيخته شنيداري ساقه مغز (s ABR :Auditory Brainstem Response ):

۹ بازديد

Electrophysiolgoic Tests  :

الكترونيستاگموگرافي(ENG:Electronystagmography ) :

 ENG يكي ازروشهاي تشخيصي نورواتولوژيك است كه به بررسي علل سرگيجه واختلال تعادل مي پردازد .ازجمله قابليتهايENGثبت همزمان نيستاگموس است .نيستاگموس حركات منظم و نوساني  چشم ها ست كه بطور غير ارادي  رخ مي دهد . همچنانكه  علا مت  خارجي يك بيماري عفوني تب مي باشد، ‌علا مت خارجي يك سرگيجه واقعي نيستاگموس است.  نيستاگموس هم بصورت فيزيولوژيك و هم بصورت پاتولوژيك ميتواند بروز كند.

ENG قابليت انجام آزمونهاي زير را دارد:

بررسي ضايعات مركزي ياtests   : Oculo - motorنتايج طبيعي اين تستهادرآسيب وستيبولارمحيطي ونتايج غيرطبيعي درضايعات ساقهء مغزو مخچه مشاهده مي شود.

بررسي ضايعات محيطي يا vestibular tests : نتايج سمعك غيرطبيعي درآسيب وستيبولارمحيطي و پاسخهاي طبيعي درضايعات ساقهء مغزو مخچه مشاهده مي شود

انجام موفقيت آميز توانبخشي وستيبول توسط اديولوژيست ، منوط به تشخيص صحيح ودقيق محل ضايعه ، شناسايي نوع، ويژگي وجهت نيستاگموس مي باشد.طبق بررسي درضايعات وستيبولار محيطي ،90% افراد بايك جلسه توانبخشي،98% افراد بادوتا سه جلسه توانبخشي بهبود مي يابند وتنها 2% ازافراد پاسخ مناسبي به اينگونه درمان نشان نمي دهند.

اتوآكوستيك ايميشن((OAE :

اين آزمون جهت مطالعهء عملكردسلولهاي مويي شنوايي (Outer &Inner hair cells) حلزون گوش داخلي قابل استفاده است.كاربردآن درمواردزير مي باشد: بيماريابي شنوايي (نوزادان،كودكان ،معلولين ذهني  )- افتراق كم شنوايي حسي)بيماري منير،كم شنوايي ناگهاني) ازعصبي ) (Auditory neuropathy -   و كشف تمارض

   اتوآكوستيك ايميشن به  دونوع تقسيم بندي مي شود:

1-Evoked Transient OAE(TEOAE): وجودآن نشان ميدهد كه درشدت صوتي 20تا40دسي بل ويا بهتر عملكردحلزون گوش داخلي درمحدودهء طبيعي قرار داردو براي بررسي محدودۀ Low frequencyحلزون استفاده مي شود.

2-Distortion product OAE(DPOAE): براي بررسي محدودهء High frequencyحلزون استفاده مي شود .بااستفاده ازDPOAEتشخيص زودهنگام اديوگرامهاي غيرطبيعي امكان پذير است.

پاسخهاي برانگيخته شنيداري ساقه مغز (s ABR :Auditory Brainstem Response ):

۷ بازديد

در معرض نويز بودني كه يك تغيير دائمي مطمئن را براي يك فرد با شنوايي نرمال ايجاد كند، براي مثال در فردي با كم شنوايي شديد تغيير آستانه خيلي كمي را ايجاد خواهد كرد . اساسا افراد كم شنوا كه قبلا اكثر رد ياب هاي حساس سمعك تهران صفير حلزون را از دست داده اند و در معرض نويز قرار گرفتن آسيب بيشتري را به سلول هاي مويي داخلي وخارجي باقيمانده وارد ميكند. روشهايي جهت محاسبه ميزان تغيير آستانه موقتي (TST )وتغيير آستانه دائمي (PTS) كه به دليل در معرض بودن براي يك فرد با شنوايي نرمال ايجاد شده است ، حداقل در احساس آماري به خوبي قابل فهم اند.تاثير كم شنوايي اولي روي آسيب مابعد ميتواند به صورت تئوري محاسبه شود.(پانل را ببينيد.) در يك سطح ورودي شناخته شده ،  NIHLكه ميتوند به طور دقيقي پيش بيني واندازگيري شود، به وسيله يك سمعك ايجاد شود. فاكتور تاثير گذار دوم براي بر روي NIHL دوز نويز روزانه تجربه شده توسط فرد استفاده كننده است . اين دوز به سطحي در خروجي سمعك و ميزان زماني كه اين سطح ادامه دار ميشود ، بستگي دارد. چون سطح ورودي با زمان نوسان ميكند، بنابراين سطح خروجي كفايت ميكند. ومعلوم نيست سطح خروجي را به عنوان يك شماره نماينده سيگنال توصيف ميكند.مقدار معني دار سطوح  rms اصطلاح كوتاه ( هر اندازگيري با استفاده از زمان ميانگيري سريع از روي يك ميزان سطح صوت) تاييد شده است براي اينكه بهترين راه براي بيان يك سطح متغغير باشد در صورتي شخص پيش بيني كند كه TTS& PTS چقدر اتفاق مي افتد.

سطح خروجي يك سمعك در هر زماني به سه چيز بستگي دارد.اول بيشتر بودن بهره كه سطح خروجي بيشتر خواهد بود.دوم بيشتر بودن سطح صوت ورودي در ورود به سمعك، سطح خروجي بيشتر خواهد بود. البته اين دو مورد فقط زماني صحيح اند كه خروجي از حداكثر محدوديت خروجي سمعك كمتر است.

 تركيبي از سطوح ورودي وبهره به طور موثري اشباع سمعك را بيشتر ميكند ، سطوح خروجي به طور عمده توسطOSPL90 سمعك تعيين شده است.(يا به طور دقيق تر توسطRESR ).در گروهي از كودكان مدرسه اي كه توسطMacrae مطالعه شده است ، به طور بسيار نادري خروجي سمعك به سطح حداكثرش رسيده است كه در كل دوز نويز تقريبا به وسيله تركيبي از سطح ورودي وبهره، تا اينكه با OSPL90 تعيين شود ، تعيين شده است.اين يافته بسيار مهم است به طوري كه اغلب به طور اشتباهي گمان ميكنندكه بيخطري يك سمعك منحصرا توسط OSPL90  ش تعيين شده است.با اين وجود شواهدي از اينكه OSPL90 در امنيت تاثير ميگذارد به عنوان بازبيني در مكراي وجود دارد.اين احتمال فقط در اين فيتينگ ها اتفاق ميافتد جايي كه اغلب حداكثر خروجي سمعك كسب شده است.

PTS به سمت يك مقدار نهايي پيش ميرودكه مساوي با خط مجانب TTS است.اين ميزان كه در آن PTS رشد ميكندبه مقدار در معرض بودن نويز بستگي دارد.اول، اگر TTS از يك مقدار معيني تجاوز كند، توسط مكراي به عنوان محدوديت بيخطررجوع داده ميشود، PTS به سرعت شروع به انباشته شدن خواهد كرد،ودر كمتر از 10 سالبه مقدار نهاييش ميرسد.در افراد با شنوايي نرمال محدوديت بيخطرحدودا 50dB از TTS است.قانون قدرت تعديل شده ميتواند استفاده شود براي پيش بيني اينكه محدوديت بيخطر به طور مهيجي در هنگام افزايش كم شنوايي ، افزايش ميابد وفقط 2dB براي يك آستانه شنوايي از 10dB HL است. دوم ، اگر TTS بسيار كمتر از محدوديت بيخطر است؛ممكن است چندين دهه در معرض نويز بودن سپري شود قبل از اينكه PTS به سمت مقدار نهايتش رشد مي كند TTS وPTS با استفاده از سمعك واقعا احتكال داده مي شوند . به طور مثال استفاده از 15dB بيشتر از بهره اي كه در روش NAL-RP در 1KH توصيه مي شود ، براي ايجاد TTS سه دسي بلي (و از اين جهت احتمالا همان مقدار RTS )براي هر فردي با آستانه هاي شنوايي اوليه از 50dBHL كافي است. اين مثال فرض مي كند كه سطح ورودي معني دار 61dBSPL است . اگر سطح ورودي به طور معني داري بالاتر از آن است، حتي يك روش از تقويت نگهداري مي كندوقتي روش NAL-RP مي تواند منجر به TTS و PTS شود. از هر TTS حتي به اندازه 3dB هم كه شده بايد جلوگيري شود. همچنين يك پيشرو براي PTSمي شود و TTS اثرات فوري دارد . كاهش در توانايي ارتباط به زودي در فرد اتفاق خواهد افتاد. چون آنها همچنان كه كم شنوايي شان با اين 3dB در حال افزايش است و موقعي كه TTS حضور دارد خواهند شنيد.

 

منبع: 

https://www.tehransafir.com

۷ بازديد

 اگر ما كاملا  2000Hz  نمونه برداري كنيم ( مثلا : كاملا دو برابر فركانس سيگنال ) چه چيزي ممكن است اتفاق مي افتد ؟ در اين مورد ، زماني كه نمونه برداري در يا نزديك قله ها در موج سينوسي اتفاق مي افتد ، ما مي توانيم فركانس موج سينوسي سمعك را حل وفصل كنيم . اگرچه اين موج سينوسي بيشتر شبيه يك موج مثلثي به نظر مي رسد ، فركانس مناسب به دست مي آيد . شكل 11-7E همان فركانس نمونه برداري 2000Hz را نشان مي دهد ، اما زمان هاي نمونه برداري كمي از نظر زماني نسبت به شكل 11-7D جابجا شدند (shift in time) . شما ميتوانيد ببينيد كه فركانس در موج سينوسي 1000Hz دقيق ودرست است ، اما دامنه قله ناچيز پنداشته شده است .

 نشان مي دهد كه نمونه برداري در كاملا دوبرابر فركانس سيگنال آنالوگ ميتواند به صورت كافي ، فركانس مورد نظر را حل وفصل كند .

پس چرا در حالت تئوري Nyquist فركانس نمونه برداري بايد تنها بالاتر يا بيشتر از دو برابر بيشترين فركانس در سيگنال آنالوك باشد ؟؟؟

اين سوال با مراجعه به شكل  پاسخ داده ميشود ، كه درآن موج سينوسي 1000Hz به صورت ديجيتالي در 2000Hz نمونه گيري شده است ، اما در حال حاضر تعداد نمونه ها (زمان نمونه ها) در تقاطع صفر اتفاق مي افتد ، نه در قله ها يا نزديكي قله ها . اين يك خط صاف ايجاد مي كند (مثل يك سيگنال 0Hz) . چون اين فركانس 0Hz بطور واضح از فركانس سيگنال آنالوگ متفاوت (يا كمتر از آن ) است ، اين مثال aliasing  را نشان مي دهد . براي جلوگيري از aliasing ، ما بايد در كمي بيشتر از دو برابر بالاترين فركانس موجود در سيگنالمان نمونه برداري كنيم . دو بار نمونه برداري كردن در Nyquist rate (مثلا چهار بار در بيشترين فركانس سيگنال آنالوگ مورد نظر) فقط براي جانب احتياط براي خطاكردن عاقلانه است .

در موارد استفاده شده مربوط به كار AEP ، اگر ما بدانيم كه ABR مان انرژي قابل توجهي  از100Hz  تا 3000Hz دارد ، پس Nyquist rate تنها بالاي 6000Hz است ، و اين ريت نمونه گيري براي جلوگيري كردن ازaliasing  كافي ومناسب است . اگر ما Nyquist rate را دوبرابر كنيم ، فركانس نمونه برداري مطلوب تقريبا 12000Hz است .

۹ بازديد

جزئيات تكنيكي

بلوك دياگرام يك ابزار مورد استفاده براي كسب يك AEPدر شكل 11.2نشان داده شده است. شما بايد يك تحريك صوتي براي كسب AEP ارائه دهيد. به منظور ثبت AEP ،شما بايد پاسخ الكتريكي را از جمجمه ي فرد (يا براي ECOG،از كانال گوش سمعك ،پرده تيمپان ، يا دريچه ي گرد يا پرو منتوري) بدست آوريد. الكترود ها به عنوان رابط بين جمجمه (يا گوش) و ابزار الكترونيكي است . به دليل اينكه AEPs دامنه كوچكي دارند ،ما بايد از تقويت كننده هاي ويژه اي (bioamplifiers ناميده ميشود) استفاده كنيم تا اين سيگنال ها براي پردازش سيگنال مجدد به حد كافي بزرگ باشد و همچنين استفاده از فيلترينگ براي خلاص شدن از فعاليت الكتريكي ناخواسته رايج است. در نهايت، فعاليت الكتريكي ثبت شده جمجمه بايد به يك فرمت دو دويي تبديل شود به طوري كه بتوان توسط يك كامپيوتر ديجيتال مورد استفاده قرار گيرد، ابزاري كه اين تبديل را انجام مي دهد يك مبدل آنالوگ به ديجتال (ADC)است .يك بار ديگر در فرمت دودويي ،اطلاعات مي تواند توسط يك كامپيوتر ديجيتال دستكاري شود. اين دستكاري ميتواند فيلترهاي تكميلي (فيلترينگ ديجيتال ناميده مي شود) و حذف پاسخ هايي كه به شدت نويزي تلقي ميشوند(رد پاسخ هاي كاذب ناميده ميشود) و يك همزماني شروع محرك و ثبت پاسخ كه در اينجا ما به عنوان معدل گيري سيگنال در حوزه زماني معرفي خواهيم كرد، شامل شود. در ادامه اين بخش مروري خواهيم داشت بر محرك هاي مورد استفاده براي كسب AEPs

۸ بازديد

گزارش تحقيق= از P50 با الگو محرك شرطي آزمون براي بررسي دريچه حسي 12 بيمار با MJD (يك بيماري اتوزومال غالب اضمحلالي اعصاب مغزي – نخاعي) و 12 بيمار اسكيزوفرني و 24 فرد نرمال استفاده شد. دامنه نسبت S2/S1 مولفه P50 سمعك زيمنس اكسپرينس در بيماران MJD و اسكيزوفرني بالاتر از افراد نرمال بوده است، اين امر نقصان دريچه حسي را در اين دو بيماري اثبات مي كند.

گزارش تحقيق= بيماري هانتينگتون (HD)، يك بيماري ارثي اتوزومال غالب كه اغلب در سنين مياني با مشخصه فقدان منتشر سلول ها در پوتامن و هسته هاي دمي و گاهي در تالاموس است. P50 در HD بررسي شد. در ميان مستندات پژوهش اشاره شده است كه P50 تا حدي تحت تاثير نورون هاي كولنيرژيك هسته هاي پندوكولوپونتين (PPN = Penduculopontine) قرار دارد و ارتباطي با فعاليت سيستم تورينه اي ندارد. دريچه حسي 11 بيمار و 13 فرد نرمال با استفاده از محرك هاي جفتي (شرطي – آزمون) مورد بررسي قرار گرفت. در بيماري HD دو الگو ناهنجاري AMLR مشاهده مي شود در گروه HD دامنه P50 (Pb) براي محرك اول (شرطي) كوچك تر از نرمال است و اختلال دريچه حسي دارند (كاهش نسبت S2/S1 با ISI معادل 250, 500 ms).

 

بيماري استرس پس از سانحه (Posttraumatic Stress Disorder = PTSD)

يكي از جنبه هاي متداول STSD عبارت است از افزايش پاسخ به كليدهاي راهنما (Cue) ويژه (در مقايسه با قبل از سانحه) و افزايش ساير پاسخ ها (مثل بروز پاسخ پريدن از جا (Startle) در مقابل صدا). در PTSD، دامنه P300 كوچكتر مي شود، كه بيانگر نقص كلي فرآيند توجه، احتمالاً ناشي از پيدايش نقص در بازشناسي سيگنال هاي مرتبط از نامرتبط است.

گزارش تحقيق= بررسي P50 بعنوان شاخص دريچه حسي در 15 مرد PTSD - عوارض ثانويه جنگ ويتنام- و 12 نفر گروه كنترل بررسي شد. در مورد دامنه محرك اول (شرطي – S1) تفاوتي بين دو گروه ديده نمي شود دامنه محرك دوم (آزمون S2) در گروه PTSD در مقايسه با گروه شاهد بزرگ تر است. افزايش نسبت S2/S1 در گروه PTSD شاهدي براي كاهش وقفه يا بروز اختلال در دريچه حسي محرك شنيداري است. نشان داده شده است كه اختلال دريچه حسي مجروحان جنگي براي مولفهP50 كه با محرك خنثي غير تحريك كننده برانگيخته شده باشد (محرك شنيداري خنثي)، ارتباطي با صداهاي سانحه نداشته است.

۱۱ بازديد

گزارش تحقيق= AMLR و ALR در 118 بيمار با تشخيص MS (80 مرد و 38 زن) در سنين 17 تا 64 سال (ميانگين سن= 42 سال) بررسي شد. حساسيت شنوايي قيمت سمعك سونيك افراد در فركانسهاي 2000Hz, 1000, 500 در محدوده -12 to 42dBHL بوده است. گروه كنترل افراد نرمال 20 نفر با تطبيق سن و آستانه شنوايي بودند، يعني در سنين 24 تا 66 سال (با ميانگين سن = 45 سال). محرك مورد استفاده، تون برست 500Hz (با طول مدت 10ms) بصورت تك گوشي با نسبت تكرار sec/محرك 10 و در سطح شدت 70 dBnHL است. پاسخ ها با الكترود غيرمعكوس Cz و الكترود معكوس روي نرمه گوش همانسويي و با فيلتر ميان گذر 10 to 10000Hz و با زمان آناليز 100 msec ثبت شدند. نتيجه آنكه، در 47% از بيماران MS، يافته هاي AMLR ناهنجار مي شوند. رايج ترين ناهنجاري عبارت است از فقدان مولفه Pa تكرارپذير (72%)، سپس بروز تأخير در نهفتگي Pa (16%) و نهايتاً بدشكلي موج يا غير قرينگي نيمكره اي. با توجه به ارتباط نزديك ناهنجاري هاي ABR و AMLR محقق به اين نكته اشاره كرده است كه ناهنجاري هاي AMLR احتمالاً بصورت ثانويه ناشي از تأثيرات از بين رفتن غلاف ميلين بر روي ميزان همزماني (پاسخ عصب) مورد نياز براي تشكيل ABR است و اين ناهنجاري ها بدليل يك پاتولوژي ويژه درون جايگاه هاي مولد AMLR بوجود نمي آيد.

اين يافته توسط يك تحقيق ديگر بر روي AMLR در MS تاييد مي شود. كه در آن تحقيق مشاهده شد كه عمدتاً نهفتگي هاي Pa , Na دچار تأخير مي شوند. عده اي ديگر با اين مكانيسم بعنوان تنها توضيح براي چنين يافته هايي مخالفند، در هر حال در همين تحقيق نشان داده شده است كه همين نوع خاص از ناهنجاري هاي AMLR در 24 بيمار با ABR نرمال هم ديده مي شود.

بيماري هاي اضمحلالي (Degenerative)

گزارش تحقيق= از AMLR بعنوان يكي از اجزا مجموعه تستهاي AER براي ارزيابي 9 بيمار با تشخيص آتاكسي فردريش (Fredreich Ataxia) بعنوان يك بيماري اضمحلالي اعصاب نخاعي – مغزي استفاده شد. يكي از بيماران تأخير ناهنجار در نهفتگي Pa نشان داد.

۱۳ بازديد

گزارش تحقيق: كودك دو ساله با آسيب دو طرفه لوب تمپورال، مورد ارزيابي AMLR قرار گرفت. نتيجه: با فيلتر 30 to 100Hz آنالوگ، مولفه Pa واضحي مشاهده مي شود. با فيلتر 5 to 1500Hz، Pa مشاهده نميشود (شكل 7-11). در همين كودك  نمايندگي سمعك برنافون هنگامي كه شكل موج حاصل از تنظيم فيلتر 5 to 1500Hz را با يك فيلتر ديجيتال 30 to 100Hz ثبت كردند، هيچ مولفه كاذبي مشاهده نشد. در صورتي كه ABR وجود نداشته باشد نيز AMLR، ناشي از تاثير فيلتر ثبت نمي شود. پايين تر آوردن فركانس قطع فيلتر بالاگذر تا حد 15Hz در ارزيابي باليني AMLR (اما نه هميشه) مطلوب است.

گزارش تحقيق: ثبت AMLR در 217 بيمار در محدوده سني 6 روزه تا 20 ساله (در اين محدوده سني احتمال مشاهده مولفه هاي Na و Pa با فيلتر بالاگذر با فركانس قطع پايين 15Hz (با شيب 12 dB/octave) بيشتر از حالت استفاده از فركانس قطع پايين 3Hz (با شيب 6dB/octave) است.

با فركانس قطع 15Hz، نتايج بهتري از نظر كاهش فعاليتهاي كم فركانس (20Hz و كمتر از آن) EEG بدست مي آيد. (اين فعاليتهاي فركانس به ويژه در كودكان باعث حذف AMLR مي شود).

گزارش تحقيق: با استفاده از فيلتر بالاگذر 10Hz (در مقايسه با تنظيم 5Hz) براي   AMLR

 نوزادان احتمال مشاهده Na و Pa بيشتر مي شود.

آناليز طيفي AMLR نشان ميدهد كه در بزرگسالان نرمال، بيشترين مقدار انرژي در ناحيه 30 to 50Hz است. با فيلترهاي ديجيتالف با فركانس سطح 30Hz براي فيلتر بالاگذر، همه مولفه ها قابل دستيابي هستند. با افزايش فركانس قطع از 30Hz به 50Hz دامنه Na و Pa كاهش پيدا مي كند. در فركانس قطع حدود 40Hz، Pb ناپديد مي شود.

مولفه هاي تاخيري (آخر) AMLR داراي فركانس پايين تري هستند و با فركانس قطع 60Hz، AMLR بطور كامل حذف مي شود.

با حذف محتوي فركانسي پايين تر از 30Hz، تغييرپذيري بين فردي شكل AMLR به ميزان قابل توجهي كاهش پيدا مي كند. محتوي انرژي موجود در ناحيه حدود 10Hz در AMLR عمدتا ناشي از فعاليت هاي نورولوژيك عمومي است و ارتباطي با پاسخ ندارد. در عين حال، بخش مهمي از محتوي انرژي AMLR در ناحيه فركانسي پايين تر از 30Hz است.

۹ بازديد

فيلتر

هدف اصلي فيلتر كردن در AMLR آن است كه تاثير ناخواسته فعاليت هاي كم فركانس EEG را بعنوان يك منبع نويز كاهش دهند. تنظيمات فيلتر – به ويژه فركانس قطع پايين فيلتر بالاگذر – نهايت اهميت را در ثبت AMLR دارد. در مطالعات اوليه اكثرا از تنظيم كاملا نمايندگي سمعك ريساند محدود فيلتر آنالوگ (حدود 30 to 100Hz) استفاده مي شد. در آن زمان تا اوايل دهه 1980، اعوجاج شديد وارده بر AMLR  ناشي از كاربرد فيلتر آنالوگ مورد توجه قرار نگرفت. تاثير فيلتر بر AMLR به چند طريق صورت مي گيرد شامل: ايجاد اعوجاج فاز (جابجايي نهفتگي)، كاهش توان (كاهش دامنه) براي بعضي مولفه ها (مثل Pa)ها و ايجاد مولفه هاي كاذب (آرتيفكت) در شكل موج.

گزارش تحقيق: شبيه سازي فيلترينگ آنالوگ (نوع Butterworth) بصورت ديجيتال با شيب 24dB/ octave و ارزيابي تاثير آن بر شكل موج AMLR بررسي شد. همانطور كه انتظار داريم، يك فيلتر آنالوگ پايين گذر، شكل موج را خيلي هموار (smooth) مي كند و نهفتگي مولفه هاي Na، Pa و Nb را افزايش مي دهد. فيلتر بالاگذر آنالوگ، باعث ايجاد اعوجاج بارزتري در شكل موج مي شود و بالاتر بردن تنظيم فيلتر بالاگذر از 1Hz باعث مي شود كه دامنه بعضي مولفه ها افزايش پيدا كند بدليل اعمال نوسانات متعلق به مولفه هاي مقدم در فيلتر). با محدودتركردن محدوده فيلترينگ، نهفتگي مولفه Pa كمتر مي شود. (از Hz1 به بالا)، و با رسيدن محدوده فيلتر به مرز 40Hz، پلاريته مولفه Pa معكوس مي‌شود. با افزايش شيب فيلتر، اعوجاج بيشتري در شكل موج مشاهده مي شود.

با افراط در محدود ساختن يك فيلتر آنالوگ (مثلا فيلتر باند گذر 30 to 100Hz)، هنگامي كه در واقع هيچگونه AMLR وجود ندارد، احتمال مشاهده يك مولفه Pa (كاذب) درحدود 30ms و يا حتي احتمال مشاهده يك توالي مولفه هاي Na-Pa-Nb (كاذب) وجود دارد. چنين پاسخ كاذبي نمايانگر بروز تاثير يك ABR اعوجاج يافته در ناحيه ميان رس است. اين آرتيفتكت اغلب هنگامي مشاهده مي شود كه يك ABR نيز (همزمان) ثبت شده است و يا حداقل يك موج I بزرگ حضور دارد.

۷ بازديد

آنها از داشتن رابطه ي عاطفي بسيار شديد (حتي در آميختن) با ديگران لذت مي برند و مي تواننند از همسراني كه در برآوردن نيازهايشان،براي وصلت پرحرارت هيجاني ناتوان 

ايناگرام

هستند،دلسرد و سرخورده شوند.غفلت از خويشتن در يك «اتحاد و يكپارچگي وجودي» در اينجا ايده آل است و تي هاي با غريزه ي جنسي هميشه در جستجوي اين حالت با ديگران و يا برانگيختن

اناگرام اشيا در جهان اطراف خود هستند.

غريزه ي اجتماعي (سازگاي)

از آن جا كه بسياري از مردم مايل اند خود را به غلط همانند تيپ هاي انياگرام با غريزه ي جنسي معرفي كنند،زيرا خواهان رابطه ي دونفره هستند،بسياري ديگر در بازشناخت خودشان به عنوان تيپ هاي با غريزه ي اجتماعي ناتوان هستند. آنها به غلط باور دارند كه انسان بايد هميشه در گروه ها،گردهمايي ها و ميهماني ها درگير بوده و به آنها وابسته باشد.

اگر تيپ  هاي با غريزه صيانت نفس علاقه مند به سازگاري با محيط يراي ايجاد احساس امنيت و شادكامي براي خود هستند، تيپ هاي با غريزه ي اينياگرام اجتماعي ،خود را براي خدمت به نياز هاي موقعيت اجتماعي كه خود را در آن مي يابند،سازگار مي سازند.بنابراين ،تيپ هاي با غريزه ي اجتماعي ،خواه در موقعيت هاي صميمي و خصوصي و خواه در گروه ها قرار مي گيرند ،آگاهي (شناخت)بسيار بالايي از ديگران دارند