آزمون پتانسيل هاي عضلاني برانگيخته از وستيبول (VEMPS :Vestibular Evoked Myogenic Potentials ):
يكي ازآزمونهاي تشخيصي جديد براي بررسي اختلالات انواع سمعك دهليزي است.اين آزمون مي تواند عملكرد غيرطبيعي ساكول وياعصب دهليزي تحتاني رامشخص نمايد.حساسيت بسياربالايي در ارزيابي عملكرد دستگاه دهليزي داردوبرخلاف آزمون ENGكه حدود 1تا 2 ساعت به طول مي انجامد به زمان كمتراز1 ساعت نياز دارد.دربررسي ضايعاتي كه سيستم كوكلئو-وستيبولار رادرگير مي نمايند مانند بيماري منير،نوريت دهليزي،تومورهاي عصب هشتم،كم شنوايي هاي ارثي ،تروما وشكستگيهاي جمجمه، اوتيت مياني مزمن فعال،باروتروماي گوش داخلي وشناسايي بسياري ازاختلالات محيطي ومركزي وستيبول موثراست.
• Facial Nerve Reflex ـ Blink Reflexes : بخشي از آزمونهاي Auditory evoked potentials مي باشند كه با استفاده ازتحريكات الكتريكي ،فانكشن شاخه هاي حسي –حركتي عصب صورتي را درنواحي مختلف چهره بررسي مي نمايند ودر تشخيص وپيگيري روند درمان ضايعات عصب صورتي استفاده مي شوند(ازقبيل فلج بلز) .
• Hearing Aid Fitting: نوزادان، كودكان و بزرگسالاني كه كم شنوايي آنها با استفاده از آزمون هاي الكتروفيزيولوژي و اديومتري محرز شد، براي ارزيابي و تجويز سمعك ارجاع داده مي شوند. در اين بخش ابتدا براساس آزمايشات قبلي نوع سمعك مورد نياز بيمار تعيين و به صورت آزمايشي بر روي گوش بيمار تست مي شود.
عملكرد سيستم زيتوني حلزوني وابران از زماني كه به عنوان يك گذرگاه آناتوميكي شناخته شده است ، هنوز هم يك بحث جنجال برانگيز باقي مانده است . راسموس (1960 و 1953 و 1946 ) براي نخستين بار مسير نزولي حلزون يا مسير وابران حلزوني را تشريح كرد . مسير شنوايي ساقه ي مغز به وسيله ي اجزاي غيرمتقاطع و متقاطع دسته ي زيتوني حلزوني معرفي شده اند . دسته ي زيتوني حلزوني غيرمتقاطع به گوش همان سمت مي روند در حالي كه دسته ي زيتوني حلزوني متقاطع به گوش مقابل مي روند . مجموعه زيتوني فوقاني (به عنوان منبع دسته ي زيتوني فوقاني ) در قسمت شكمي نخاع راسي و دم پل مغزي در منطقه اي از ساقه ي مغز كه جسم ذوزنقه اي شناخته مي شود ، واقع شده است . مجموعه زيتوني فوقاني ، منطقه ي شنوايي است كه به پردازش سيگنال هاي هر در گوش اختصاص دارد . عملكردش در سيستم شنوايي صعودي شامل تشخيص تفاوت هاي شدتي و زماني به عنوان اساس نقشه برداري فضايي است . انشعابات وابران نزولي از مجموعه زيتوني فوقاني بر گسيل هاي هر دو گوش تاثير گذاشته و نقشي را در تنظيم پاسخ هاي فيبر آوران ايفا مي كند . مطالعات اخير سيستم زيتوني حلزوني وابران روشن كننده اين هستند كه چطور (چگونه يا از چه طريق) سيستم وابران براي انطباق با سيستم آوران به نويز زمينه كار مي كند و چگونه از گوش در مواجهه با صداهاي بلند محافظت مي كند . به طور باليني ، درك سيستم زيتوني حلزوني وابران ، در نهايت ممكن است به نفع آن دسته از بيماران مبتلا به اختلال شنوايي در زمينه سر و صداهاي بلند (نويز) باشد و همچنين روزنه اي از (سيستم) شنوايي مركزي ارائه مي دهد .
مثالي از دو جفت پرايم-تارگت در يك آزمايش تصميم دركي سمعك اينترتون . پرايم ها با حروف كوچك و تارگت ها با حروف بزرگ هستند. شكل، توالي نشان داده شده را شبيه سازي مي كند: پرايم ها به تنهايي ارائه مي شوند و به مدت چند ميلي ثانيه روي صفحه باقي مي مانند سپس تارگت ظاهر مي شود. در سمت چپ، پرايم و تارگت از نظر معنايي مرتبط هستند و در راست نامرتبط هستند. توجه كنيد كه پرايم ها يعني nurse و cabin طول يكسان دارند( هر دو 5 حرفي هستند). پرايم ها معمولا از نظر بسامد و ساير متغير ها نيز يكسان سازي مي شوند. براي مطالعه اينكه در واژگان دو زبانه ها، ارائه هاي معنايي تا چه حد بين كلمات ترجمه-معادل به اشتراك گذاشته مي شوند بسياري از مطالعات از روش هاي priming معنايي استفاده كرده اند. اين تحقيق تأييد كرد كه وقتي يك پرايم و تارگت به زبان هاي متفاوتي هستند، رابطه معنايي بين آنها بازيابي كلمه تارگت را تسهيل مي كند. براي يك دو زبانه انگليسي-فرانسوي، دستيابي به كلمه cat با هر دو كلمه dog و chein تسهيل مي شود. ميزان priming مي تواند غير قرينه باشد: معمولا priming براي زبان غالب دو زبانه ها ( كه معمولا ولي نه هميشه زبان اول آنهاست) نسبت به زبان غير غالب قوي تر است. عقيده بر اين است كه واژگان زبان غالب (يا زبان اول) بزرگتر است زيرا ابتدا فرا گرفته مي شود و براي كلمات موجود در زبان غالب نسبت به زبان غير غالب ايجاد ارتباط (غير زباني) با ارائه هاي دركي قوي تر است. گاهي كلماتي كه بين دو زبان يكسان ( يا بسيار مشابه) هستند به هيچ وجه از نظر معنايي مرتبط نيستند. دو زبان مي توانند هموگراف هاي بين زباني( interlingual homographs )( كلماتي كه در دو زبان به يك شكل نوشته مي شوند) داشته باشند مانند coin در انگليسي و coin ('corner') در فرانسوي. همچنين دو زبان مي توانند هموفون هاي بين زباني (interlingual homophones) ( كلماتي كه صداي آنها در دو زبان يكسان است) داشته باشند مانند aid در انگليسي و eed ('oath') در هلندي. دقت كنيد كه اين دو مثال، جفت كلمه هايي هستند كه ترجمه معادل هم نيستند اما " دوست هاي كاذب" (false friends) بين زباني هستند. دوست هاي كاذب در زبان هايي مفيد هستند كه قصد دارند اندازه گيري كنند دو زبانه ها وقتي ورودي هاي لغوي را در يك حالت تك زبانه بازيابي مي كنند تا چه حد مي توانند يك زبان را مهار كنند.
. يك راه مطالعه درك مقوله اي اين است كه مجموعه اي از اصوات كه در يك پيوستگي مورد نظر (مانند VOT) با هم فرق ميكنند را تركيب كرده و آنها را به سمعك زيمنس ارائه كنيم و از آنها بپرسيم فكر مي كنند چه شنيده اند. براي توليد يك واكه كه با VOT صفر ميلي ثانيه اي قبل از همخوان ايستا مي آيد و يكبار با VOT 10 ميلي ثانيه اي مي آيد و به اين ترتيب با VOT هاي مختلف، مي توان از نرم افزار تركيب گفتار استفاده كرد. همه چيز به غير از VOT در مورد سيگنال ها يكسان خواهد بود. تكنيك هاي مختلفي وجود دارد كه آنچه شركت كنندگان شنيده اند را ارزيابي كرد. در برخي آزمايشات، افراد جفت اصوات را مي شنوند و قضاوت مي كنند آيا در اين جفت، صداي يكساني تكرار مي شود يا دو صوت با هم متفاوت هستند. در بعضي آزمايشات، افراد سه صوت مي شنوند و قضاوت مي كنند صداي سوم شبيه صداي اول است يا صداي دوم. بعضي آزمايش ها پاسخ هاي قضاوت شده و زمان واكنش را اندازه مي گيرند. برخي مطالعات اطلاعات اضافي تري در مورد فعاليت مغز حين اينكه افراد به توالي اصوات گوش مي دهند و در مورد آنها قضاوت مي كنند جمع آوري مي كنند يا وقتي افراد به توالي اصوات گوش مي كنند چشمان افراد را دنبال مي كنند و از يك موس براي كليك كردن روي صفحه اي كه مي توانند انتخاب خود را در آن نشان دهند استفاده مي كنند. نمودار به تصوير كشيده شده در شكل 5 نتايج احتمالي از يك ازمايش درك مقوله اي بسيار ساده را نشان مي دهد. در اين آزمايش فرضي، از افراد خواسته مي شود به يك صداي منفرد گوش كنند و يك انتخاب دو گزينه اي در مورد آنچه فكر مي كنند شنيده اند داشته باشند. نمودار درصد افرادي كه [b] شنيده اند و درصد افرادي كه [p] شنيده اند و براي هر گروه 9 سيگنال كه VOT آنها با افزايش هاي 10 ميلي ثانيه اي متغير بوده را نشان مي دهد. VOT هاي كوتاه تر در سمت چپ و VOT هاي بلند تر در سمت راست هستند.
وقتي كسي زبان جديد آموزش مي بيند، سريع لغات بسيار زيادي را حفظ مي كند در حالي كه ساختار هم به همان ميزان مهم است. دوزبانه ها فهم بهتري درباره ساختار زبان نسبت به تك زبانه ها دارند. چون در عمل تجربه مي كنند كه باتري سمعك ترجمه لغت به لغت كارساز نيست.مي دانيم كه اگر مجموعه اي از لغات به شيوه هاي مختلف كنار هم قرار بگيرند، معناي متفاوتي را مي رسانند، و اين اهميت ساختار را نشان مي دهد.صلاحيت زباني و عملكرد زباني دستور زبان و واژگان جزاء زبان هستند كه به اصوات و معاني امكان جفت شدن را فراهم مي كنند. هنگامي كه مردم زباني را مي دانند، از دستور زبان و واژگان آن آگاه هستند. صلاحيت زباني دانش زباني است كه در مغز يك انسان است، دانشي كه سيستمي از كجا سمعك بخرم به منظور جفت كردن اصوات و معاني فراهم مي كند (در حيطه زبان شناسي است). از سوي ديگر عملكرد زباني استفاده از چنين دانشي در پردازش حقيقي جمله است كه بوسيله آن ما توليد و درك جمله را معنا مي دهيم(روان شناسان زبان با آن سرو كار دارند). توضيح نحوه استفاده واقعي زبان پراگماتيك ناميده مي شود. وقتي جمله اي پردازش مي شود، در حافظه ذخيره مي شود و با جملات ديگر جهت شكل دادن مكالمه تركيب مي شود( در حيطه روان شناسي زبان).بين دستور زبان و پراگماتيك تفاوت وجود دارد: دستور زبان صرفا ساختاري براي رمزگذاري معني در جملات است. اما استفاده از اين جملات در محاوره وظيفه روند رمزگشايي و پراگماتيك است، كه وابسته به موقعيت، شركت كنندگان در محاوره و غيره مي باشد.
روند لازم براي توليد و درك جمله:گوينده(رمز گذاري) انتخاب واژگان بيان نحوي بيان واجي سيستم توليد صوتبيان نحوي انتخاب واژگان بيان واجي سيستم شنوايي شنونده(مرزگشايي)اول گوينده بيمه سمعك افكارش را به بين معنايي ترجمه مي كند، سپس كلماتي را از گنجينه واژگاني خود انتخاب مي كند، بعد ساختار(دستور زبان) جمله را انتخاب كرده و در نهايت در قالب اصوات ارائه مي كند.شنونده هم اصوات را دريافت كرده، ساختار را بررسي مي كند و معنا را از آن استخراج مي كند.
اين مسئله با قضيه يادگيري زيان دوم در نوجواني و بزرگسالي كمي پيچيده تر مي شود، چون اين يادگيري در مقايسه با يادگيري بي تلاش زبان اول، بسيار دشوار تر است. اما باز هم مي توان گفت هنگام يادگيري زبان دوم بزرگسالان مراحل تكاملي مشابهي با يادگيري زبان اول در كودكي طي مي كنند. بعلاوه، افراد بسياري توانايي بسيار درمان قطعي وزوز گوش زيادي در يادگيري زبان دوم نشان مي دهندكه به صورت خارجي به آنها آموزش داده نشده است. بنابراين مي توان نتيجه گيري كرد كه سيستمي براي كسب زبان انسان وجود دارد كه به طور كامل حين يادگيري زبان اول به كار گرفته مي شود، و سپس تا حدي هنگام يادگيري زبان دوم. هنگام در نظر گرفتن اختلافات بين يادگيري دو زبان مسائل ديگري هم مطرح مي شود، از قبيل مقدار مواجهه و نزديكي رواني اجتماعي فرهنگ زبان هدف، و نيز تاثير سن در يادگيري زبان دوم با توجه به كاهش توانايي قيمت سمعك حافظه با بالا رفتن شن.زبان چگونه اصوات و معاني را با هم جفت مي كند؟در هر زباني، اصول و قوانين دستور زبان، كلمات را به جمله جهت انتقال معني سازماندهي مي كنند.سه نوع سيستم قانوني، دستور زبان را مي سازند:1. قوانين واجي 2. قوانين صرفي 3. قوانين نحوي قوانين واجي الگوي صوتي زبان را توصيف مي كنند، جهت خلق كلمات به كار مي روند، و مسئول ريتم و آهنگ گفتار هستند. قوانين صرفي و نحوي در خلق سازماندهي كلمات و جملات نقش دارند، به عبارت ديگر رابط بين كلمات و عبارات در جمله ها هستند.يك مفهوم اساسي در روان شناسي زبان مطرح است كه معناي جمله تابع معناي كلمات است و اين كلمه ها از نظر ساختاري چگونه سازماندهي شده اند. مردم اغلب از اجزاء زبان مثل واكه ها، همخوان ها، سيلاب ها و كلمات آگاه هستند، اما مايل نيستند درباره ساختار جمله آگاهي داشته باشند. براي مثال مردم هنگامي كه مكالمه جوان ها مي شنوند، اظهار مي كنند ه كلمات به كار رفته آنها و تلفظشان متفاوت است، اما به ساختار جمله توجهي نمي كنند. به اين دليل كه همخوان ها و واكه ها انواع سمعك هم در صورت گفتاري و هم در صورت نوشتاري آشكار هستند، اما نحو اينطور نيست. اما بايد توجه داشت كه جنبه مركزي و اصلي هر جمله ساختار آن است كه بايد توسط گوينده و شنونده به منظور فهم معناي جمله گفته شده قابل درك باشد، به عبارت ديگر معناي جمله وابسته به سازماندهي ساختاري كلمات جمله است.
جهاني بودن زبان انسانزبان شناسان از زبان انسان به عنوان يك نهاد تنها ياد مي كنند، علي رغم اين حقيقت كه نسخه هاي بسيار متفاوتي وجود دارد كه توسط جوامع زباني مختلف سراسر جهان استفاده مي شود. در حقيقت همه زبان هاي انساني از قالب يكسان بريده شده اند: آنها در ساز ماندهي شان و نيز در توانايي رايزني با فرد آشنا بسيار به هم شبيه هستند. همه زبان هاي انساني دستور زبان و مجموعه كلماتي دارند كه سمعك زيمنس با هم امكان خلق بي نهايت جمله جهت انتقال تفكر را فراهم مي كنند. همه انسان ها زبان هايي با سازماندهي و عملكرد يكسان دارند. در نتيجه زبان بخشي از موهبت بيولوژيك انسان است، همانطوريكه سيستم ارتباطي حيوانات مخصوص گونه خودشان است. جهاني بودن زبان انسان نتايج عميقي در نحوه آناليز استفاده انسان از زبان توسط روان شناسان زبان دارد.از سمعك چيست سوي ديگر زبان شناسان، مطالعه مي كنند كه چه چيزي خاص و چه چيزي جهاني است، نه فقط درباره دانش زباني، بلكه در مورد مكانيسم هايي كه باعث استفاده از دانش زباني مي شوند. اكثريت جمعيت ها دو زبانه يا چند زبانه هستند، در نتيجه مكانيسم هاي ارائه و پردازش زبان مي تواند بيش از يك كد زباني را به خوبي به كار برد. دلايلي براي كسب زبانهر فرهنگي زباني دارد ، كودكي كه متولد مي شود بدون هيچگونه تلاشي، دستور زبان و واژگان آن زبان را ياد مي گيرد. در واقه شباهت هاي بسياري در مورد نحوه يادگيري زبان بچه ها در دنيا وجود دارد. كسب زبان مثل يادگيري راه رفتن و ... است، انواع سمعك ها نه مثل يادگيري دوچرخه سواري و كار هاي ديگري كه بعدا آموزش داده مي شود. در واقع كسب سريع، بدون تلاش و طبيعي زبان نشان دهنده اين است كه زبان استعداد مغز انسان است.
اين جملات با دستور زبان باطني فرد از سمعك استاركي زبان انگليسي كه اين ساخت ها را تاييد مي كند ساخته شده است، اما جمله اي از قبيل مثال زير استفاده نخواهد شد:(3) *Me went to the movies.استفاده از me در موقعيت فاعل در جملات انگليسي فقط در حالت فاعل مركب امكان پذير است( me and Mary or Mary and me)، نه در حالت مفرد. كسي كه جملات 1 و 2 را استفاده مي كند ما جمله سوم را استفاده نمي كند، نوع خاصي از دستور زبان را دارد كه يك زبان شناس قادر به توصيف آن است.مدرسان زبان انگليسي تمايل به توصيف ويژگي هاي دستور زبان افراد را ندارند، بلكه آنها مي خواهند مطمئن شوند كه دانشجوهاي آنها مي دانند كه روش هاي خاص گفتن مسائل "correct English" در نظر گرفته سمعك زيمنس نمي شود. قوانين تجويزي دستور زبان انگليسي نيازمند اين است كه I در موقعيت فاعل باشد، چه در حالت مفرد ( I went to the movies) چه در حالت مركب ( Mary and I went to the movies). مدرسان زبان انگليسي به جمله اول اعتراض خواهند داشت، زيرا آوردن خود قبل از ديگران دور از ادب در نظر گرفته مي شود. دستور زباني كه مردم حين كسب زبان ياد مي گيرند و استفاده مي كنند را دستور زبان محوره اي مي نامند كه نياز به آموزش ندارد. اما قوانين دستور زباني كه بعد ها نياز به آموزش دارد همان دستور زبان تجويزي است. از سوي ديگر به تفاوت لهجه ها نيز مطرح است. براي مثال زبان انگليسي هم مثل بقيه زبان ها در موقعيت هاي جغرافيايي مختلف با لغات، لهجه و قوانين متفاوت به كار سمعك فوناك اما توسط مردم استفاده نمي شود. اين زبان شناسان هستند كه علاقه مند به توصيف دستور زبان و لهجه و گويش افراد هستند.لهجه هاي متفاوت، ويژگي هاي تمايزي آنها از يكديگر، منشا آنها و تكامل آنها در طول زمان مورد توجه زبان شناسان است. اما روان شناسان زبان، بررسي مي كنند كه چگونه از اين دستور زبان جهت توليد و درك جمله استفاده مي شود و با فرم استاندارد زبان كاري ندارند.
سيستم زباني كه به اصوات و معاني امكان جفت شدن را فراهم م يكند، داراي اصول و قوانين بسياري است. اين قوانين، منبع خلاقيت بي نهايت زبان است، چون بي نهايت جمله توليد مي كنند. مجموعه قوانيني كه در يك زبان ايجاد جمله سمعك استاركي مي كنند دستور زبان ناميده مي شوند و كلمات يك زبان lexicon"" آن زبان به شمار مي آيند.دانستن يك زبان شامل دانستن دستور زبان و كلمات آن است. دانستن چنين سيستمي به گوينده اين توانايي را مي دهد كه ايده ها را به كلمات و جملات، و جملات را به رديف اصوات سازماندهي كند. اين نوع خاص دانش ضمني ناميده مي شود، در مقابل دانش صريح و آشكار كه براي مثال دانش شما درباره شماره تلفن دوست خود مي باشد. دانش ضمني در مغز ارائه مي شود و باعث توليد و درك سمعك يونيترون جملات مي گردد، اما به عمد در اختيار فرد نيست. جدايي بين دستور زبان توصيفي و تجويزي واژه دستور زبان معناي متفاوتي براي زبان شناسان و معلمان زبان دارد. افرادي كه زبان تدريس مي كند، مايل به تدريس فرم استاندارد شده اي از زبان هستند،فرمي از زبان كه در محيط هاي آكادميك مورد پذيرش است( دستور زبان توصيفي). در مقابل افرادي كه زبان ياد مي گيرند، علاقه مند به سيستم زباني موجود در استفاده روزمره هستند( گرارم تجويزي). مثالي سمعك ويدكس در اين زمينه: بسياري از كساني كه به زبان انگليسي صحبت مي كنند، بويژه جوانان و مكالمات موجود در بافت هاي غير رسمي جملاتي از قبيل جملات زير را استفاده مي كنند:
زبان سيستم ارتباطي عمده و اوليه براي سمعك اينترتون انسان هاست، اما تنها راه ارتباط نيست، بنابراين به طور كل زبان را بايد از ارتباط افتراق داد. بسياري از فرم هاي ارتباطي زباني نيستند، براي مثال ارتباط غير كلامي، رياضي، و وابسته به ظرافت و زيبايي از طريق موزيك يا هنر هاي تصويري. زبان صرفا جهت انتقال اطلاعات و ارتباط به كار نمي رود، بلكه ممكن است به عنوان ابزاري وابسته به ظرافت و زيبايي ( شعر ها) يا به عنوان روشي جهت بحث ارتباطات اجتماعي به كار رود. ( مثلا، Yo, whassup! ممكن است احوال پرسي مطلوبي در بعضي بافت ها باشد، اما در بافت هاي ديگر نامناسب باشد). يكي از مسائل جالب درباره زبان سمعك ويدكس اين است كه مي توان آن را به طرق بسيار مختلفي ارائه كرد. مشخصات اجتماعي، فرهنگي و وابسته به زيبايي آن را مي توان مستقل از يكديگر آناليز كرد. با اين وجود محققان روان شناسي زبان، عمدتا علاقه مند به ساختار زبان به عنوان يك مشخصه بيولوژيك انسان هستند. زبان انسان مختص انسان است و ساختار كلي آن جهاني است. فقط انسان ها و همه انسان ها زبان انساني دارند.بعضي مشخصات سيستم زبانيزبان يك سيستم رسمي جهت جفت كردن سيگنال ها با معاني است. اين جفت كردن به هر طريقي مي تواند صورت گيرد. وقتي افراد جمله اي مي گويند، از زبان استفاده مي كنند تا معنايي را كه قصد انتقال دارند، به جمله از اصوات گفتاري رمزبندي كنند. وقتي افراد جمله گفتاري را درك مي كنند، زبان به آنها اين امكان را مي دهد تا اين روند را معكوس كنند و گفتار گوينده را رمز گشايي كنند تا معني مورد نظر او را كشف كنند. مسلما اين سمعك اتيكن امر استلزم اين است كه شنونده و گوينده زبان مشترك داشته باشند: هر دو بايد سيستم زباني مشابهي جهت جفت كردن صدا و معني داشته باشند.
در حالي كه اين كودكان نقص هاي دركي سمعك زيمنس متعددي دارند، هوش غير كلامي آنها در محدوده طبيعي است و نقص هاي دركي آنها جهت توجيه اختلال زباني شان كافي نيست. بخش ثانوي SLI سندرم ويليامز است، اختلال ژنتيكي كه عقب ماندگي شديدي ايجاد مي كند. كودكان دچار اين سندرم، در بسياري جنبه هاي ديگر درك دچار نقص هستند. در حالي كه بعضي جنبه هاي زباني آنها آسيب ديده است، اين كودكان به طرز شگفت آوري مهارت هاي زباني خوبي، هم در لغات و هم در توانايي شكل دادن جملات دستور زباني دارند. پاتولوژي هايي مثل SLI و سندرم ويليامز، كه جدايي بين زبان و هوش كلي را نشان مي دهند، در حقيقت نشان دهنده استقلال زبان و تفكر هستند.تفكراتي كه مردم دارند جداي از زباني است كه به آن صحبت مي كنند. دو زبانه ها مي توانند از هر كدام از دو زبان خود جهت انتقال افكار ك سمعك هوشمند زيمنس مورد نظر خود استفاده كنند. ممكن است فردي در يك زمينه خاص لغات غني تري در يكي از زبان ها داشته باشد. مثلا يك فرد دو زبانه تمايل دارد راجع به فوتبال به انگليسي صحبت كند و راجع به فيزيك به زبان پرتغالي. شايد انتقال اطلاعات به يكي از دو زبان ها راحت تر باشد، براي مثال حفظ و به ياد آوردن محدود لغات در يك زبان راحت تر است. اما نكته اصلي اين است كه دو زبانه ها هر زمان كه بخواهند مي توانند از هر كدام از دو زبان خود استفاده كنند. اين را مي توان به همه 7000 زبان دنيا تعميم داد. هر جمله در هر زباني مي تواند به زبان ديگر ترجمه شود. ممكن است بيش از يك جمله براي اين كار نياز باشد و ترجمه درست عين جمله اول سمعك نامرئي نباشد. اما هر زباني قابليت ارائه اطلاعات معادل و مشابه را دارد. بنابراين مي توان نتيجه گيري كرد كه هوش كلي سيستم مسئول در توليد "زبان افكار" است و اين سپس توسط سيستم زباني ما به گفتار تبديل مي شود.