یکشنبه ۱۵ تیر ۰۴

سمعك

فلز آلومينيوم داري تركيباتي انعطاف پذير است كه به صورت سنگ معدن يافت ميشود

۹ بازديد

ويژگيهاي ABR براي تحريك دو گوشي:

يكي از دستاوردهاي تداخل دو گوشي در ثبت ABR يعني افزايش دامنة اجزا پاسخ بازاي تحريك دو گوشي از همان تجربيات و مطالعات كلينيكي اوليه شناخته شد. مثلاً دامنة موج V در افراد متوسط طبيعي در تحريك دو گوشي از 30 تا 200 بزرگتر از تحريك يك گوشي بود. به عبارت ديگر دامنة موج V دو گوشي بيش از دو برابر موج V يك گوشي است در نتيجه نسبت دامنة موج V دو گوشي به يك گوشي در حدود 1/50 تا 2 است. در هر حال، تغييرپذيري بسياري در عوامل مربوط به پاسخ در بين افراد و در بين مطالعات ABR تداخل دو گوشي وجود نمايندگي سمعك برنافون دارد. مثلاً برخي محققين تفاوت اماري قابل توجهي بين زمان نهفتگي موج V دو گوشي و يك گوشي گزارش نكردند، در حاليكه محققين ديگري، زمان نهفتگي كمتري در تحريك دوگوشي گزارش كردند.

اغلب مطالعات، مقادير زمان نهفتگي موج V كوتاهتري را در شرايط دو گوشي نسبت به تك گوشي گزارش كرده‌اند يا اينكه تفاوت‌هاي متغيري را در بين افراد توضيح داده‌اند.

هنگاميكه ABR در تحريك گوش راست به امواج حاصل از تحريك گوش چپ افزوده شود، (معمولاً به صورت ديجيتالي)، موج مجموع حاصلة نسبت به موجي كه از تحريك واقعي دو گوش حاصل شده، حداقل تطابق دامنه و زمان نهفتگي را نشان خواهد داد. اغلب تحقيقات اين يافته را نشان داده‌اند. اين فرآيند در تصوير 6.7 نمايش داده شده است.

امواج بدست آمده از گوش راست و گوش چپ به صورت ديجيتال به يكديگر اضافه گرديده‌اند (A + B) تا يك موج پاسخ دو گوشي اشتقاقي بدست آيد، (محاسبه شده يا پيش‌بيني شده). اين موج يك گوشي اضافه شده را مي‌توان از نظر زمان نهفتگي و دامنه، با موج واقعي ناشي از تحريك دو گوشي مقايسه كرد. اگر يك پديدة منحصر به تحريك دو گوشي وجود داشته باشد، در آنصورت، موج واقعي دو گوشي با پاسخ يك گوشي اضافه شده تفاوت خواهد كرد. اين امر منجر به «شكل موج ناشي از تفاوت دو گوشي» مي‌گردد.

 

۱۴ بازديد

واژگان گوناگوني بواقع براي اشاره به تفاوتهاي طبيعي امواج ABR در تحريك يك گوشي به ازاي دو گوشي شامل تداخل دو گوشي Binaural Interaction، تجمع summation، augmentation، افزايش enhancement يا advantage به كار رفته‌اند.

موج متفاوت دو گوشي، گاهي «β wave» ناميده مي‌شود. نمايندگي سمعك ريساند در اينجا از واژة تداخل دو گوشي Binaural Interaction در اين بحث استفاده مي‌كنيم.

واژة «تداخل دو گوشي» BI در بر گيرندة هر كدام از مفاهيم هست اما به تاثير افزايش سادة دامنة پاسخ (همانند ديگر واژه‌ها) محدود نمي‌شود. در طي سالها، به مطالعات سايكوفيزيكي در مورد پديدة شنوايي دو گوشي ابراز علاقه شده است. سوال اساسي (بنيادين) اين است كه، آيا دو گوش بهتر از يك گوش است، و اگر چنين است، اين برتري چگونه است؟ هدف عمدة اين تحقيقات، تعيين نقش شنوايي دو گوشي، در مكان‌يابي صدا و در درك گفتار در حضور نويز است. اغلب بحث بر سر نحوة رسيدن صدا به يك گوش درمقابل گوش ديگر است (تفاوت زمان بين دو گوشي) و / يا سطح شدتي صدايي كه به يك گوش مي‌رسد، در قبال گوش ديگر (شدت بين دو گوشي يا تفاوت سطح)، اين همه با بهره‌گير از فرآيندهاي سايكو آكوستيكي بررسي مي‌گردد.

تحقيقات گوناگوني در اين پديده با آزمون‌هاي ديگر صورت پذيرفته است.

مثلاً در FFR، جزء تداخل دو گوشي (BIC) بارزي ديده مي‌شود در اين تست دامنه در اثر تفاوت شدت بين دو گوشي كاهش مي‌يابد تا اينكه تفاوت شدت بين دو گوشي به 20 دسي‌بل برسد و هيچ جزء دو گوش مشاهده نشود.

تداخل بين دو گوشي در پاسخ‌هاي برانگيختة قشري شامل AMLR و ALR نيز مورد بررسي قرار گرفته است.

۲۳ بازديد

پس از اينكه ABR براي هر كدام از مناطق فركانسي بدست آمد، آنها را براساس زمان نهفتگي موج V مرتب مي‌كنند، بنحويكه امواج ABR با فركانس پايين‌تر به واحد چپ منتقل مي‌شوند تا اينكه زمان‌هاي نهفتگي موج V براي همة باندها همانند زمان نهفتگي خريد سمعك موج V براي باند 11300 هرتز باشد. واژة (Stacked ABR) بنابراين مناسب به نظر مي‌رسد زيرا نتيجة دست‌كاري امواج ABR براساس نهفتگي موج V ايجاد انبوهي از امواج مي‌كند.

هر موج، انرژي ABR را كه با باندهايي از فركانس‌ها ايجاد مي‌شود را نشان مي‌دهد. اگر همة باندهاي فركانسي به صورت نرمال در ABR كلي ظاهر شوند، به اين معني است كه حلزون و عصب شنوايي در هر منطقة فركانسي از نظر عملكردي سالم هستند. بنابراين اضافه كردن آنها به همديگر منجر به ABR مي‌شود كه دامنه‌اي شبيه با ABR برانگيخته شده توسط محرك كليك دارد.

اگر يك تومور آكوستيك يكپارچگي عصبي را در يك يا چند منطقة فركانسي متاثر كند، جمع دامنة پنج موج Stacked ABR كمتر از دامنة ABR Click خواهد بود. تاثير تومور آكوستيك بر عصب شنوايي را مي‌توان از كاهش در دامنة مجموع Stacked ABR در مقايسه با انتظارهاي طبيعي، استنباط كرد. (منظور از انتظارهاي طبيعي، ABR استاندارد براي كليك مرسوم پوشانده نشده است) كاربرد كلينيكي روش Stacked ABR در تشخيص تومورهاي آكوستيك كوچك در فصل 10 توضيح داده شده است.

۱۴ بازديد

انگيزة ابداع روش Stacked ABR توجه به اين نكته بود كه تومورهاي آكوستيك كوچك تاثير كمي بر يكپارچگي عملكردي رشته‌هاي عصبي فركانس بالا دارند، و لذا بر ABR، برانگيخته شده با كليك هم تاثيري نميگذارند يا تاثير اندكي دارند. حتي هنگاميكه، يك تومور اكوستيك، بر رشته‌هاي عصبي فركانس بالا، تاثير مي‌گذارد و منجر به اختلال در توانايي پاسخ همزمان آنها مي‌شود، ممكن است فركانسهاي مناطق ديگر طيف كليك عريض باند، ايجاد پاسخ نمايند. در هر حال، نتيجه ملاحظة ABR طبيعي در فرد مبتلا به تومور اكوستيك است. (يعني يك پاسخ منفي كاذب). براي غلبه بر اين محدوديت كه در محرك كليك مرسوم وجود دارد، روش Stacked ABR با استفاده از باندهاي پوشش همزمان، به كسب مجموعه‌اي از ABRها كه هر كدام دراثر فعاليت حلزوني در يك منطقة فركانسي معين ايجاد شده‌اند مي‌پردازد، و در نتيجه فعاليت مجموعه‌اي از رشته‌هاي عصبي را كه به صورت تونوپيك، تعريف شده‌اند، ثبت مي‌كند.

ارزيابي Stacked ABR، با محرك موسوم كليك كه 0.1 ميلي‌ثانيه ديرش دارد و داراي پلاريتة انبساطي است (Rare) و با فواصل بين تحريكي 22 ميلي‌ثانيه و شدت 93 دسي‌بل peak to peak SPL، آغاز مي‌شود. سپس باندهايي از Pink noise كه به صورت همان‌سويي و در سطحي كه بتوانند ABR برانگيخته شده توسط محرك كليك را بپوشانند؛ ارائه مي‌شوند. نويز بالاگذر، با 5 نقطة قطع فركانس پايين Low freq.cutoffs به صورت متوالي توام با كليك سمعك  ارائه مي‌شوند. بنابراين كلاً 6 موج ABR بدست مي‌آيد كه اولي براي محرك كليك، و سپس هر موج از يك نقطة فركانسي متفاوت ايجاد مي‌شود، مثلاً تنها فركانسهاي بالاي 8000 هرتز، سپس تنها فركانسهاي بالاي 4000 هرتز و .... .

به عبارت ديگر، با هر تغيير در نقطة قطع، در پوشش همان سويي، قسمت بيشتري از مناطق فركانس بم، پوشانده مي‌شود و دخالت آن در توليد ABR حذف مي‌شود. پس از آنكه ABRها، ثبت شدند، ABR مناطق متفاوت فركانسي با تفاضل ديجيتالي موج ABR بدست آمده توام با پوشش همزمان از ABRهاي از شرايط ثبت قبلي، بدست مي‌آيند. ABRهاي هر كدام از باندهاي اشتقاقي فعاليت مناطق حلزون و عصب شنوايي را كه مربوط به فركانسهاي آن باند هستند و در فركانسهاي ويژة 700 , 1400 , 2800 , 5700 ,11300 هرتز، منعكس مي‌كنند. زمان نهفتگي موج V براي هر كدام از باندهاي اشتقاقي به صورت قابل پيش‌بيني تفاوت مي‌كند. باند اشتقاقي با بالاترين فركانس ويژه (11300 هرتز)، ABR با كمترين زمان نهفتگي براي موج V ايجاد مي‌كند و زمان نهفتگي موج V به صورت پيشرونده‌اي براي باندهاي فركانسي پايين‌تر به صورت متوالي، طولاني‌تر مي‌شود.

۱۶ بازديد

تجزيه و تحليل زماني هنگامي رخ مي دهد كه سطح شنوايي سيستم در هسته ي حلزون گوش بالا تر از اعصاب شنوايي باشد. در مدل ارائه شده توسط مور، صدا از طريق مجموعه اي از فيلترها عبور مي كند و هر كدام مربوط به مكان خاصي از پردهي اصلي هستند. الگوي زماني تكانه هاي عصبي در هر CF توسط شكل موجي كه مربوط به پردهي اصلي است تعيين مي شود. فواصل بين سنبله اي در هر CF تعيين مي شود و سپس وسيله اي اين فواصل را در CFهاي متفاوت با هم مقايسه ميكند و فواصل زماني عادي را مشخص ميكند. اين وسيله ممكن است اطلاعات را در طول زمان بدست آورد. به طور كلي، فواصل زماني كه پيدا مي شوند به جز اساسي مربوط هستند. نواكي كه شنيده مي شود هم مربوط به صورت عددي اين فاصله است. براي مثال، اگر مهم ترين فاصله ي زماني 5ms است، نواك دريافتي به فركانس 200 هرتز مربوط مي شود.

 

 

13.6كيفيت صداي دريافتي

الگوي زمان ثابت و كيفيت صدا

تقريبا تمام صداهايي كه در زندگي روزمره با آنها قيمت سمعك ارزان مواجه هستيم، داراي فركانسهايي با سطوح خاص و فاز نسبي هستند. توزيع انرژي در طول فركانس يكي از عوامل عمده اي است كه كيفيت صدا را تعيين مي كند. كيفيت صدا به صورت "ويژگي حس شنوايي از نظر شنونده كه بتواند دو صداي كاملا مشابه كه بلندي و نواك متفاوتي دارند بتواند به درستي قضاوت كند" تعريف مي شود. تفاوت در كيفيت صدا ما را قادر مي سازد تا نت هاي يكساني كه توسط پيانو؛ ويولن يا فلوت نواخته مي شوند را تشخيص دهيم.

كيفيت صدا تنها به فركانس طيف صوتي بستگي ندارد. نوسانات نقش مهمي نيز در اين باره ايفا ميكنند. براي اين قسمت از كتاب، مي توانيم از تعريف خاص تري كه توسط پلومپ ارائه شده استفاده كنيم كه بر روي تن هاي پيچيده كاربرد دارد: "كيفيت صدا بخشي از حس شنوايي اس كه شنونده مي تواند دو تن پيجيده ي پايدار را كه بلندي يكساني دارند اما نواك و مدت زمان متفاوتي دارد را  تشخيص دهد. " كيفيت صدا در اين روش بيشتر بستگي به مقادير نسبتي تن ها دارد.

۴ بازديد

هنگام گوش دادن به گفتار ، بجاي واجها واژه‌ها را ادراك مي‌كنيم . برخلاف واجها كه معنايي ندارند واژه‌ها واحدهاي با معنايي هستند.

آناليز اصوات سينوسي مدوله A:برحسب فركانسB:برحسب قيمت سمعك ارزان زمان مدولاسيون.تغييراتي كه در فركانس ايجادشده (#F)با خطوط شكسته نمايش داده شدهC:فركانس حامل M:فركانس مدوله

اصوات پريوديك :

پريوديكها شامل اصوات سينوسي تك فركانس (Pure Tone) هستند و امواج پريوديك سينوسي مركب (Complex) مي­شوند. امواج پيورتن يا سينوسي تك فركانس وقتي تركيب مي­شوند مي­توانند احساس دريافت موسيقي را در شنونده بوجود آورند. در حاليكه امواج سينوسي پريوديك مركب  احساس دريافت موسيقي را در شنونده ايجاد نمي­كنند و شبهه تونال هستند و شنونده احساس مي­كند كه يك صداي پيورتن شنيده است.

امواج غير سينوسي پريوديك (امواج مربعي)  وقتي به صورت تركيبي ارائه مي­شوند احساس ناخوشايندي در شنونده بوجود مي­آورند (احساس شنيدن نويز يا سر و صدا) .

اكثريت امواج تركيبي كه در سيستم شنوايي احساس مطلوب و خوشايندي بوجود مي­آورند امواج پريوديك هستند. موج پريوديك در فواصل زماني معيني تكرار مي­شود و ممكن است يا از نظر دامنه و يا فركانس مدوله شده باشد.

اصوات مدوله يا همان اصوات پريوديك در ارزيابي سيستم شنوايي كاربرد متداول دارند به طور مثال در  آزمون ASSR (يكي از آزمونهاي الكتروفيزيولوژي شنوايي كه به صورت ابژكتيو و بدون نياز به همكاري بيمار جهت تعيين آستانه­ي شنوايي به خصوص در نوزادان و افراد و سخت آزمون استفاده مي­شود).

مثالي ديگر از اصوات پريوديك واكه­ها يا حروف صدا دار گفتار هستند كه اين اصوات نيز وضعيت توزيع انرژي يكنواخت در طيف توليد دارند (Steady State). در مقابل همخوانها يا صامتها اصوات آپريوديك گفتار بوده كه به دليل اينكه طيف فركانسي وسيع (مانند نويز سفيد يا white noise) و زمان توليد بسيار كوتاه دارند (Transient) و از نظر مكانيسم توليد يا سايشي و يا انفجاري هستند به عنوان اصوات غير مدوله يا غير پايدار (Nonsteady State) بشمار مي­روند.

 

۱۴ بازديد

انجام معاينات بصري

فيت نمودن در داخل گوش:

قبل از انجام هر كاري ، كلنيسين بايد سمعك را تا زماني سمعك اتيكن كه در گوش بيمار است معاينه كند.اغلب ممكن است مشكلات رايجي مانند جايگذاري غير مناسب يا فيت ضعيف(فيتينگ شل) ديده شود. اگر سمعك به طور مناسب جايگذاري نشده باشد، بيمار ممكن است درد يا فيدبك را تجربه كند. بيماران بايد تحت مشاوره وآموزش براي جايگذاري سمعك قرار بگيرند. بيماران بايد براي شناخت نشانه هاي جايگذاري نامناسب سمعك مشاوره شوند: مانند فيدبك ، احساس ناراحتي ، يا كاهش كيفيت يا شدت صدا. اگر مهارت دستي مهم است يك دسته مربوط به سالمندان را مي توان به سمعك يا قالب،اضافه كرد. يا يك سرپرست آموزش داده شود تا به طور مناسب سمعك را جايگذاري كند. براي بحث كلي روي موضوعات مربوط به فيتينگ، فصل بعدي كه مربوط به فيتينگ است را مطالعه نماييد.

 

ضدعفوني كردن:

هر سمعك برخي از انواع باكتري ها و قارچ ها را دارد و اكثراً تركيبي از چندين ميكروارگانيسم را دارند. كنترل چندين سمعك خطر رد وبدل باكتري ها و كپك هايي مانند استافيلوكوكي و كانديدا بين بيماران را ايجاد مي كند. بيماري ها و عفونت هاي همراه شامل: پنومونيا،مننژيت و ديفتري است. كلنيسين بايد دست هايش را حين انجام كنترل عفونت قبل از لمس هر سمعك بشويد.سمعك بايد به طور كامل با يك پاك كننده ضد ميكروب ضدعفوني شود. نورماوراء بنفش از يك فركانس خاص

 

۱۳ بازديد

 

الگوهاي ABR چند الكترودي در نوزادان:

الگوهاي امواج ABR كه با الكترودهاي متعدد در بزرگسالان ثبت مي شوند، لزوماً مطابق با يافته هاي نوزادان نيستند. (1982) Burkard , Hecox تداخل معنادار آماري بين آرايش الكترودي، امواج ABR، سن در يك نوزاد در حال نمو، گزارش كردند. امواج ثبت شده با آرايش هاي افقي و مرسوم (كه نويسندگان به آن Vertical مي گفتند) در نوزادان كمتر از 8 ماه و بزرگسالان مقايسه گرديد. موج I در هر آرايش و در هر گروه سني، معادل بود. مطابق انتظار، بزرگسالان موج V آشكار، در آرايش مرسوم نشان دادند، اما در آرايش افقي، فقدان موج V يا موج V اندك گزارش گرديد. در مقابل، نوزادان يك موج V بارز در آرايش افقي نشان دادند، كه بواقع دامنۀ آن از موج V ثبت شده با آرايش مرسوم، بيشتر بود. Mc Pherson و همكاران، اين مشاهده را تاييد كردند و ذكر كردند كه موج V در ثبت افقي ABR از نوزادان، زمان نهفتگي به مقدار قابل توجه كمتري را نشان داد.

شواهدي وجود دارند كه نشان مي دهند، نوزاداني كه با آرايش مرسوم (همان سويي) ABR خوبي را نشان مي دهند، معمولاً امواج ABR قابل شناسايي قيمت سمعك در آرايش الكترودي دگرسويي حداقل در موج V ندارند. اگرچه McPherson (1985) موج V واضحي را در نوزادان با آرايش دگرسويي ثبت كردند، اما زمان نهفتگي آن، به نسبت امواج به دست آمده از آرايش مرسوم به مقدار قابل توجهي، طولانيتر بود.

ديگر محققين تاييد مي كنند كه امواج ABR دگرسويي بدست آمده از نوزادان تازه متولد شده از نظر زمان نهفتگي و دامنه تفاوت قابل توجهي با بزرگسالان دارند.

McPherson و همكاران، يكي از كاملترين مطالعات را در مورد ثبت چندين الكترودي ABR در بزرگسالان در مقابل نوزادان انجام دادند. مطابق انتظار، زمان نهفتگي امواج در همۀ آرايشها، در نوزادان بيش از بزرگسالان بود. علاوه بر اين تفاوتهاي زمان نهفتگي در امواج بين آرايش هاي الكترودي، (يعني مرسوم، دگرسويي، غيرجمجمه اي، افقي) در نوزادان بيشتر از بزرگسالان بود. يك يافته كه كاربرد مشخص كلينيكي داشت اين بود كه مرفولوژي امواج و مقادير زمان نهفتگي اجزاء براي وضعيت «بيني» به «غير جمجمه اي» در مقابل «ورتكس CZ» به «غير جمجمه اي» برابر بود. با جايگاه الكترود بيني Nasion، مرفولوژي مقداري متغير بود و جزء IV و درۀ منفي متعاقب آن به صورت ثابت، تعيين نمي گرديد.

كاربرد عملي استفاده از پيشاني (بجاي ورتكس) به عنوان جايگاه الكترود nonin براي ارزيابي ABR در نوزادان با اين يافته ها، بخوبي توجيه مي شود.

يافتۀ كلينيكي ديگري كه از مشاهدات Mc Pherson و همكاران 1985  به دست آمد. مربوط به مشاهدۀ اجزاء اضافي يا غير معمولي در امواج است كه روش مرسوم نامگذاري امواج را در شكل موج هاي چند الكترودي بزرگسالان و نوزادان، به چالش مي كشد.

۱۵ بازديد

بنابراين، مكان بالاي پيشاني، باعث ثبات مكان قرارگيري در بين افراد مي شود. بدين ترتيب داده هاي هنجار يابي شده براي آرايش هاي مختلف باتوجه به ثبات مكان بالاي پيشاني امكان پذير مي شوند. براساس نتايج Starr و Squires (1982) مكان پيشاني در اغلب افراد، توام با دامنه بزرگ موج I نسبت به مكان هاي خلفي در خط وسط است. (مثلا Cz)

در بزرگسالان بالاي پيشاني Fz به عنوان مكان الكترود noninverting با دامنه اندكي بزرگتر براي موج III و دامنه كوچكتر براي موج V در مقايسه با ورتكس (CZ) همراه است. در نوزادان اين الگوي دامنه براي موج III و V معكوس مي شود.

با اين آرايش دو قطبي مرسوم، هر دو  الكترودهاي noninverting (ورتكس يا پيشاني) و inverting (لوبول يا كانال گوش همسو با تحريك) با توجه به فعاليت الكتروفيزيولوژيك در سر نظير AER (فعاليت مغزي) فعال هستند. منابع dipole (مولد) AER بين اين دو الكترود واقع شده اند. بعضي از مولدها (مثلا عصب هشتم) به الكترود inverting (ماستوئيد يا لوبول) نزديك تر هستند، در حاليكه برخي ديگر (مثلا هسته لترال لمينسكوس يا Inf coniculus) به الكترود noninverting نزديك تر هستند. (ورتكس پيشاني)

پاسخ ثبت شده با آرايش مرسوم، به شدت پويا است و به عنوان تابعي از عملكرد زمان و مكان توليد تغيير مي كند. ممكن است تداخل هاي غيرقابل پيش بيني در بين ويژگيهاي پاسخ منتقل شده از هر كدام از الكترودها، وجود داشته باشند.

 

ثبت پاسخ با استفاده از الكترودهاي Noncephalic:

براي در نظر گرفتن آرايش الكترودي noncephalic در ارزيابي ABR دلايل نروفيزيولوژيك كاملي وجود دارند. بعضي از محققين ابراز كرده اند كه هيچ ABR قابل تشخيصي، هنگاميكه ثبت از منطقه بين دو الكترود قرار گرفته در خارج سر نظير، توراكس، زائده گردن، كنار گردن، برجستگي حنجره اي، يا مچ پا انجام مي شود، وجود ندارد، اين يافته تاييد مي كند كه اين مكانها، اساسا براي اين پاسخ خنثي هستند. اگرچه هيچ مكان الكترودي در بدن هنگام ثبت پاسخهاي Volume conducted كاملا غيرفعال نيست، اما واژه «الكترود مرجع» يا «الكترود خنثي» كاملا در مورد مكان هاي غيرجمجمه‌اي، صدق مي كند برخلاف استفاده نامناسبي كه از اين واژه ها در اشاره به ماستوئيد يا لوبول به عنوان مكان الكترود inverting صورت مي پذيرد. آرايش يا ترتيب، سمعك يونيترون ورتكس يا پيشاني به nocephalic گاهي به عنوان آرايش عمودي معرفي شده است.

تفاوتهاي مداخله ي هر الكترود در آرايش الكترودي مرسوم (موج بالايي شكل 10-6) با ABR با مقايسه ي ثبتهاي همزماني كه از ماستوئيد به غيرجمجمه اي در مقابل ورتكس به غيرجمجمه اي صورت مي پذيرد توصيف شده است.

موج ABR كه با آرايش الكترودي ماستوئيد به غيرجمجمه اي ثبت بشود تنها داراي امواج زودرس تر ABR خواهد بود (I، II، III، IV) در صورتي كه با آرايش الكترودي ورتكس به غير جمجمه اي همه اجزاء مشاهده مي شود. نكته ي مهم اين است كه بعضي از اين امواج كه داراي زبان نهفتگي زودرس هستند (تا موج IV) در هر دو آرايش 180 درجه خارج از فاز هستند يعني پلاريته معكوس دارند.

۱۱ بازديد

مثلاً تغيير نقطة برش از 20000Hz به 2000Hz (شبيه‌سازي پاسخ فركانسي محدودتر BV) افزايش زمان نهفتگي به مقدار 325/0 ميلي‌ثانيه را باعث مي‌گرديد. هنوز هم تفاوت بين راه هوايي و استخواني در 2000Hz با غلبة تاثير مبدل در تضاد بود. زيرا پاسخ فركانسي در اين فركانس خيلي همگرا نيست.

Stuart و همكاران (1994) تفاوت آشكاري را سمعك اينترتون در آستانه‌هاي ABR بين راههاي هوايي و استخواني در نوزادان تازه متولد شده به ازاي زمان آزمون بعد از تولد گزارش كردند. اين محققين آستانه‌هاي ABR و هوايي و استخواني را كه از 20 نوزاد كامل طي 48 ساعت پس از تولد بدست آورده بودند با همان ارزيابيها بين 49 تا 96 ساعت پس از تولد مقايسه كردند. در گروه نوزادان كوچكتر آستانة ABR هوايي به صورت متوسط 5/14 دسي‌بل nHL بود. در حالي كه معدل آستانه‌هاي استخواني 8/1 دسي‌بل nHL بود. در مقايسه در گروه بزرگتر معدل آستانه‌هاي هوايي دسي‌بل 3/8 nHL و معدل آستانه‌هاي استخواني دسي‌بل nHL 1/5 بود.

تفاوت مربوط به سن در آستانه‌هاي هوايي خيلي معنادار بود اما در آستانه‌هاي استخواني تفاوتي بين 2 گروه وجود نداشت. محققين فوق اينطور نتيجه گرفتند كه آستانه‌هاي افزايش يافته‌هاي راه هوايي بلافاصله پس از تولد به خاطر مايعات باقي مانده در فضاي گوش مياني است كه طي روزهاي بعد جذب مي‌شود.

همين محققين يك فرايند حذفي سايكو فيزيكي را با ارزيابي ABR به منظور تعيين دقت برآورد فاصلة راه هوايي – استخواني با ABR مقايسه كردند. در فرايند حذفي فرد سطح و فاز يك سيگنال Tone خالص هوايي را تنظيم مي‌كند. تا اينكه اين سيگنال درك يك Tone خالص استخواني را حذف كند – Boeze man و همكاران اطلاعات را در مورد 24 بيمار با احتمال شنوايي انتقالي كه البته بعضيها جزء حسي – عصبي داشته‌اند آناليز كردند. مبدلهاي مورد استفاده هدفون TDH-39 و مرتعش شوندة استخواني B-71 بود. در مقايسة با داده‌هاي روش حذفي ABR مقدار فاصلة راه هوايي و استخواني كمتر از اندازه برآورد كرد.

دليل گفته شده براي اين امر تاثير ركروتمنت بر ABR بود (به خاطر جزء حسي – عصبي اختلال شنوايي) ركروتمنت تاثيري بر روش حذفي كه تنها مقدار فاصلة راه هوايي – استخواني را برآورد مي‌كند نداشت.

Cornac chia و همكاران، (1983) مطالعة BC- ABR در نوزادان و جوانان انجام دادند. سن نوزادان، 16 تا 20 ماه گزارش شد. كليك متناوب از پيشاني بوسيلة ويراتور B-70 ارائه گرديد. خروجي آكوستيكي كليك كه توسط مرتعش شوندة استخواني ايجاد شده بود، قلة انرژي در گسترة 1000 تا 2000 هرتز نشان مي‌داد، طبف مبدل ديگري كه مورد استفاده قرار گرفت، (هدفن TDH-39) تا فركانس 6000 هرتز، صاف بود.