- يافتههاي تحقيقات انساني نشان ميدهند كه قلل مثبت در ABR فعاليت مجموع راههاي آوران (و احتمالاً وابران) آكسوني را در ساقة مغز، سمعك ويدكس منعكس ميكند (جسم ذوزنقهاي – لترال لمنيسكوس).
اما قعرهاي منفي، پتانسيلهاي Somatodendritic را در اغلب گروههاي سلولي بزرگ (نظير هستة حلزوني مجموعة زيتوني فوقاني، و هستة لترال لمنيسكوس و برجستگي تحتاني) منعكس مينمايند.
براساس نظر Moore (1987)، ويژگيهاي امواج ABR منفي (دامنه – شكل – زمان نهفتگي) با اندازه و جايگاه Caudal – Rostral گروههاي بزرگ سلولي در ساقة مغز، سازگاري دارند.
Moller اشاره ميكند، هيچ شاهدي دال به اينكه تنها قلههاي مثبت ABR، اهميت كلينيكي داشته باشند، وجود ندارد.
24- مكان توليد امواج III و V , IV كاملاً معين نيستند. چندين اصل در آناتومي ساقة مغز شنوايي براي درك بهتر اجزاء پس از موج II در ABR مهم هستند.
راههاي اصلي نظير لترال لمنيسكوس از آكسونهاي ميليندار نازكي تشكيل شدهاند كه 2 تا 4 (ميكرو متر) قطر دارند. ممكن است دو سيناپس در طول مستقيمترين مسير كه از انتهاي دمي (هستة حلزوني) تا انتهاي راسي (برجستگي تحتاني) امتداد دارد وجود داشته باشد يا اينكه چهار سيناپس، در صورتيكه مجموعة زيتوني فوقاني و هستة لترال لمنيسكوس درگير باشند وجود داشته باشد. سيناپسهاي بيشتر با زمان انتقال عصبي و يا به عبارت ديگر زمان نهفتگي اجزاء، مربوط هستند.
همانگونه كه Moore (1987) ميگويد، مراكز شنيداري در انسان و پاسخهاي برانگيخته مربوط به آنها شد كاملاً مستقل از هم هستند و نه كاملاً وابسته به هم هستند.
بنابراين به غير از امواج I و II، هر جز ABR، خاستگاههاي متعددي دارد. يعني بيش از يك ساختار آناتوميك در ايجاد يك موج دخالت ميكنند. متقابلاً يك ساختار آناتوميك (هستة حلزوني) ميتواند در توليد بيش از يك قله، مداخله داشته باشد.
انتقال اطلاعات شنيداري به صورت متوالي و از يك ايستگاه به ايستگاه ديگر پيگيري نميشود (اين الگو اگرچه كاملاً واضح است اما خيلي دقيق نيست).
پيچيدگي آناتومي ساقة مغز شنوايي و زمان ايجاد فعاليت عصبي از ساختارهاي عصبي متفاوت، قطعاً از عوامل مهم در بحث ارتباط بين آناتومي و اجزا ABR محسوب ميگردد.